جدول جو
جدول جو

معنی سه گوهر - جستجوی لغت در جدول جو

سه گوهر
کنایه از جماد و نبات و حیوان، موالید ثلاثه، سه فرزند، سه ارکان
تصویری از سه گوهر
تصویر سه گوهر
فرهنگ فارسی عمید
سه گوهر(سِ گَ / گُو هََ)
موالید ثلاث یعنی حیوان، نبات و جماد. (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سه گوهر
موالید ثلاثه جماد نبات و حیوان
تصویری از سه گوهر
تصویر سه گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
سه گوهر((~. گَ هَ))
کنایه از موالید ثلاثه، جماد، نبات و حیوان
تصویری از سه گوهر
تصویر سه گوهر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سه گاه
تصویر سه گاه
از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه گوش
تصویر سه گوش
مثلث شکل، سه کنج، در ریاضیات مثلث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه کوهک
تصویر سه کوهک
خارخسک، گیاهی بیابانی شبیه بوتۀ هندوانه، با خارهای سه پهلو به اندازۀ نخود و شاخه هایی که بر روی زمین می خوابد
خنجک، خسک، حسک، شکوهنج، سکوهنچ، سیالخ، جسمی
فرهنگ فارسی عمید
(سِ شَ / شِ)
گیاهی خاردار که اشترخار نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ خوا / خا هََ)
سه خواهران. کنایه از بنات باشد و آن سه ستاره است پهلوی هم از جملۀ هفت ستارۀ بنات النعش که آنرا هفت اورنگ و دب اکبر نیزگویند و چهار دیگر بصورت کرسی است که نعش خوانند. (برهان). سه ستاره اند پهلوی هم از جملۀ هفت ستارۀ بنات النعش. (غیاث) (آنندراج) (جهانگیری) :
زهره بدو زخمه از سر نعش
در رقص کشد سه خواهران را.
خاقانی.
ای بر تن تو جان دوپیکر گریسته
در هفت پرده چشم سه خواهر گریسته.
سیف اسفرنگی
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نام نوایی از موسیقی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مثلث. (فرهنگستان). مثلث و هر چیز که دارای سه زاویه باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حُرْ رَ گَ هََ)
لقب دختر مسعود بن محمود بن سبکتکین. و او را مسعود به برادرزادۀ خویش امیر احمد بن محمد بزنی داد
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ)
مرکّب از: بی + گوهر، بی اصل. نانجیب. بدگهر. بی پدرو مادر. (یادداشت مؤلف)، مقابل نژاده:
بی گوهر گوهری ز گوهر نشود
سگ را سگی از قلاده کمتر نشود.
سنایی.
سروری را اصل و گوهر برترین سرمایه است
مردم بی اصل و بی گوهر نیابد سروری.
سوزنی.
رجوع به گوهر شود
لغت نامه دهخدا
(بِ گَ / گُو هََ)
آب مروارید. آب سپید که در چشم پدید آید
لغت نامه دهخدا
(هََ گَ / گُو هََ)
هم نژاد. هم نسب. (یادداشت مؤلف) :
بزرگی است در بلخ بامی سر است
مرا نیز در تخمه هم گوهر است.
اسدی.
گرطاعتش دارد دهد بی شک بسی زین بهترش
چون داد ملک خود به تو گر نیستی هم گوهرش ؟
ناصرخسرو.
مگر آتش و شیر هم گوهرند
که از دام و دد هرچه باشد خورند؟
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سِ هََ)
خار خسک و آن خاری باشد سه گوش. (برهان). خارخسک. (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (الفاظ الادویه). نام گیاهی است که هندش گو کهرو نامند. (آنندراج) ، شاخ و نهال، هر چیز که سه گوش داشته باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی است حاکی از ناله های فراق و شکایت از جور معشوق. فواصل درجات گام آنرا در صورتی که با پرده متغیر مخالف آن دستگاه در نظر بگیریم (درجه پنجم گامش را ربع پرده زیر کنیم) دارای دو دانگ مساوی است و چون تناسب فواصل درجاتش با درجات گام چهارگاه با تقریبی مساویست. لذا اغلب گوشه ها و تکه های معروف چهار گاه در سه گاه نواخته میشوند و آن عبارت است از: زابل حصار مخالف مغلوب مویه. گوشه و تکه هایی که مخصوص سه گاه است عبارتند از: شاه ختایی جغتایی تخت طاقدیس (صبا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گوش
تصویر سه گوش
مثلث، سه کنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم گوهر
تصویر هم گوهر
دارای یک گوهر و ذات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گوشه
تصویر سه گوشه
آن که دارای سه گوشه باشد دارای سه زاویه مثلث
فرهنگ لغت هوشیار
پر جواهر پر گهر، که اصلی بزرگ دارد که نسبتی عالی دارد، جمع پر گوهران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو گوهر
تصویر دو گوهر
عقل و روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد گوهر
تصویر بد گوهر
بداصل بد نژاد، بد ذات مقابل نیک گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب گوهر
تصویر آب گوهر
آب مروارید
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که حزن آور است و از فراق و جور معشوق می گوید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سه گوش
تصویر سه گوش
مثلث
فرهنگ واژه فارسی سره
تخته ی مثلثی شکل که در زاویه ی دو دیوار چوبی اتاق قرار گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی است در اطراف تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی